زندگانی واحد اجباری است
جزوه اش فرسوده و تکراری است
هی گرفتیم و هی افتادیم از آن
سوختیم از بس که دادیم امتحان
عاقبت یک روز پاسش می کنیم
بهره جویی از کلاسش می کنیم
ای کلاسور های مشکی پوش ما
تق تق زنگ خطر در گوش ما
ساکتید آن تق و تق هاتان کجاست؟
سینه صاف ورق هاتان کجاست؟
ما کلاسی از کلاسور ساختیم
دل به چنگک های آن انداختیم
بین چنگک های آن با اضطراب
روی خط جزوه ها ماندیم خواب
هست این جا صد مصیبت صد میتینگ
روزها با استراکچر، شب ریدینگ
از فشار درس ها خیسیم ما
گربه های سلف سرویسیم ما
چون که بی انگیزه ایم و منصرف
کی معدل هایمان گردد الف؟
ذهن ما انبار محفوظات شد
کیش شطرنجی دانش مات شد
جزوه ها قرص دیازپام است و بس
ذهن ما سرشار اوهام است و بس
دل به رود بی خیالی ها زدیم
ترم ها در زندگی درجا زدیم
بر درخت امتحان هستیم کال
می زند هر نمره ما ضد حال
ما ز ِهَر واحد فراری می شویم
جزء حذف اضطراری می شویم
پشت عینک های دودی مانده ایم
یا به زندان حسودی مانده ایم
ما فقط امضای پای مدرکیم
سامسونت داریم اما کودکیم
با گچی بر سینه تخته سیاه
می کشیم از حسرت یک بیست آه
بیست سردمدار فامیل است و بس
بیست کار حضرت فیل است و بس
ترم دیگر آفتابی می شویم
خوابگاهی از نخوابی می شویم
از صفا زیراکس می گیریم ما
هدیه را با باکس می گیریم ما
می رویم آنجا که غم نامحرم است
گرچه پایان نامه ما مبهم است