اقدامات عملی
معصومان (علیه السلام) تنها به کارهای علمی و پیشگویی و خبردهی بسنده نکردند، بلکه با انجام برخی اقدامات عملی، شیعیان را برای تحمل دوران غیبت امام (علیه السلام) آماده ساختند. آنان دو گونه اقدام را به انجام رساندند. این دو اقدام از دو گونه نیاز شیعیان برخاسته بود: نیاز به رتق و فتق امور مالی جامعه شیعه که نمی خواست در درون دستگاه خلافت و حکومت غاصب و جور هضم شود و نیاز به فراگیری معالم دینی و دریافت پاسخ برای پرسش های متعدد اعتقادی، فقهی و اجتماعی و سیاسی.
1. نصب وکیلان خاص
پایان حکومت اموی، توسعه اقتصادی جامعه اسلامی در اوایل قرن دوم هجری و روی کار آمدن حکومت عباسی، ارتباطات مالی امام و شیعه را گسترش داد و امامان (علیه السلام) سازمان وکالت را برای تدبیر امور مالی شیعیان، پی نهادند و با تبیین مسائل خمس، زکات و دیگر انفاق های واجب و مستحب، وکیلانی را از سوی خدا برای اخذ، ارسال و توزیع این وجوه مالی نصب کردند (ر.ک: پژوهشی پیرامون نهاد وکالت: ص 53).
این وکیلان همه از افراد معتبر و مورد اعتماد مردم و گاه عالم بودند و بویژه در مناطق دوردست جامعه اسلامی، نیاز مردم را در حوزه ارتباطات مالی با امام و نیز اوقاف حل می کردند. این سازمان در روزگار امامت امام صادق (علیه السلام)، در دهه های میانی قرن دوم هجری شکل گرفت (ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام: ج 2 ص 134) و به دلیل حبس طولانی و شدید امام کاظم (علیه السلام) به سرعت نضج گرفت و در روزگار امام هادی و امام حسن عسکری (علیه السلام) به دلیل محدودیت ارتباط با امام، کارآیی خود را نشان داد و راه را برای غیبت صغرای مدت امام، هموار کرد. امام زمان (علیه السلام) با استفاده از این نهاد سامان یافته، نائبان خاص خود را در روزگار غیبت نصب کرد و رابطه خود را با مردم از طریق ایشان سامان داد و پس از مدتی ارتباط خود را با این بزرگان نیز به تدریج کاهش داد و شیعیان را برای باور امام ناپیدا و پیروی از فرمان های غیر مستقیم پیشوای نهان، آماده ساخت.
گفتنی است در کنار سازمان وکالت، ما با افراد دیگری به نام ابواب ائمه (علیه السلام) نیز روبرو هستیم، اینان خواصّ ائمه (علیه السلام) و نزدیکترین کسان به ایشان بودند و گاه که وضعیت ارتباط مردم با امام (علیه السلام) به حداقل می رسید و حبس ها و فشارهای سیاسی، مانع حضور گسترده امام در جامعه می شد، باب ها، دریچه اتصال مردم با امامان می گشتند و این نکته، آمادگی عملی مردم را برای تحمل فقدان امام بالا می برد و سرانجام همین نهاد دوران غیبت صغری را با چهار نائب خاص حضرت ولی عصر (علیه السلام) به عنوان دوره گذار از حضور همیشگی به غیبت مطلق با موفقیت پشت سر نهاد (ر.ک: راز داران حریم اهل بیت (علیه السلام: ص 53 تا 60).
2. نصب عام عالمان
نیاز دیگر شیعیان به امام، پاسخگویی به پرسش های فقهی،اعتقادی و هر آنچه به کار زندگی اخروی ایشان می آید، بود ائمه (علیه السلام) این نیاز را در طول دو قرن و نیم زندگی خود به نحو احسن برطرف ساختند افزون بر راهنمایی پیروان و شاگردان خود به سوی آبشخور معرفت و کلام الهی، و تعلیم قواعد و روش های استفاده از قرآن، سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به روشنی بیان کردند و تا تطبیق آن بر ریزترین مسائل جاری زندگی پیش رفتند. آنان میراث علمی بزرگی را از خود بر جای نهادند و اصول علم را ترسیم کردند و راه تفریع و نتیجه گیری را نیز به مسلمانان آموختند. آنان با تعلیم راه و روش اجتهاد منطقی و درست به یاران بزرگ خویش، اندک اندک آنان را به جای خود نهادند و شیعیان را به تدریج به سوی آنان سوق دادند و بدینسان شیعه را برای قرنها، دست کم در مسائل نه چندان حادّ و دشوار شخصی و اجتماعی، خوداتکا نمودند. منابع عظیم علم به یادگار مانده از امامان، قدرت فراگرفته اجتهاد و مشروعیت کسب شده از ارجاعات ائمه (علیه السلام)، عالمان عادل شیعه را به عنوان جانشینانی لایق در توضیح مسائل علمی و اقناع مراجعان، فراز آورد و وظیفه عملی شیعه را در روزگاران غیبت معین کرد.
این جانشینی به صورتی تدریجی و بسیار نرم به فرجام رسید. سرچشمه های این جریان بزرگ تاریخی را می توان در سخنان امام علی (علیه السلام) یافت. ایشان بر بالای منبر کوفه چنین فرمود:
إن غاب عن الناس شخصهم ... فلم یغب عنهم قدیم مثبوت عملهم...؛ اگر خودشان حضور ندارند، دانش کهن انتشار یافته شان حاضر است (الکافی: ج 1 ص 339 ح 13).
امام حسین (علیه السلام) نیز در خطبه آتشین خود در عرفه، عالمان را مسئول قیام دانسته و مجاری بسیاری از کارها را به دست آنها می داند (تحف العقول: ص 238). امام باقر (علیه السلام) نیز به ابان بن تغلب، یار پدر، خود و فرزندش امام صادق (علیه السلام) فرمود:
اجلس فی مسجد المدینه و أفت الناس؛ در مسجد مدینه بنشین و فتوا بده (فهرست نجاشی: ص 10 رقم 7).
و می دانیم که تربیت محمّد بن مسلم و زرارة که دو مرجع علمی عالمان معاصر خود بودند از دامان امام باقر (علیه السلام) شروع شد.
و امام صادق (علیه السلام) نیز به مسلم بن أبی حیة که هنگام وداعش، درخواست توشه ای معنوی می کند، می فرماید: نزد ابان بن تغلب برو که او از من بسیار حدیث شنیده است. همچنین امام صادق (علیه السلام) شاگردانی مانند هشام بن حکم و هشام بن سالم، حمران و مؤمن طاق و دیگران را برای ارجاعات کلامی و عقایدی تربیت کرد و افراد را به اینان ارجاع می فرمود (ر.ک: الکافی: ج1 ص 74 و ص 171). و اینها در کنار تربیت راویان فقیه و عالمی مانند ابوبصیر و برید و جمیل بن درّاج و ارجاع راویان و پرسشگران به کسانی مانند محمد بن مسلم و حارث بن مغیره بوده است (ر.ک: وسایل الشیعه: ج 27 ص 145 ح 23 و 24 و نیز ح 25). به گونه ای که در کنار حلقه اصلی درس امام صادق (علیه السلام)، دهها حلقه از مدینه و صدها حلقه در کوفه و دیگر شهرها، مسئولیت پاسخگویی و حل مشکلات علمی و دینی مردم را به عهده داشتند (راجع: وسائل الشیعه: ج 27 ص 136، باب وجوب الرجوع فی القضاء والفتوی إلی رواة الحدیث).
این سیره در اواخر قرن دوم به گونه ای معمول و متعارف شد که از امام رضا (علیه السلام) درباره مصداق ها و عالمان شایسته مراجعه، و نه اصل جواز آن، سوال می شود (ر.ک: وسائل الشیعه: ج 27 ص 146 ح 33 تا 35 درباره یونس بن عبدالرحمان و ح 27 درباره زکریا بن آدم).
در سال های نزدیک به وقوع غیبت و دوره ارتباط غیر حضوری و مکاتباتی شیعیان با «امام جواد و هادی (علیه السلام) نیز، بسیاری سوالها از وکیلان و عالمان پاسخ گرفته می شود و در این روزگار امام هادی (علیه السلام)»
در پاسخ احمد بن حاتم بن ماهویه و برادرش، اخذ معالم دین را از کسانی توصیه می فرماید که عمری را در محبّت اهل بیت (علیه السلام) سپری کرده و در امر امامت استوار گام و با سابقه باشند (وسائل الشیعه: ج 27 ص 151).
در اینجا می توان سخن مشهور امام حسن عسکری (علیه السلام) در معرفی عام و نصب کلی همه عالمان عادل برای جواز تقلید و پیروی شیعیان از ایشان را نیز افزود:
و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا علی هواه، مطیعا لامر مولاه فللعوام این یقلّدوه؛ و اما مردم می توانند از هر کدام از فقیهان که خویشتندار، دین نگهدار، مخالف با هوای نفس و مطیع فرمان مولایش بود، تقلید کنند (وسائل الشیعه: ج 27 ص 131 ح 20).
پس از امام حسن عسکری (علیه السلام)، امام عصر (علیه السلام) خود نیز در روزگار غیبت صغرا به صراحت می فرماید:
و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا، فانّهم حجّتی علیکم و أنا حجّة الله علیهم؛ و اما در پیشامدهایی که روی می دهد، به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنان حجّت من بر شما و من حجّت خدا بر ایشان هستم (کمال الدین: ص 485).
و افزون بر این به نائبان خاصّ و برخی عالمان اجازه می فرماید که واسطه پرسش ها و استفتائات مردم واقع شوند و امام (علیه السلام) خود نیز پاسخ ها را از طریق همین نائبان و عالمان ارسال می فرمایند (ر.ک: کمال الدین: ص 482 تا 522 باب 45).