سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سکوت پرسروصدا


خورشید تابنده عشق
لیلای بی مجنون
alone
دلبری
غزلستان عاشقی
فانوس عشق
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
شقایقهای کالپوش
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
کلبه درویشی
بلوچستان
طب سنتی@
دلدارا
جوک بی ادبی
BABAK 1992
@@@فردوس@@@
تنهایی......!!!!!!
هستی تنهاااااا.....
جهاد ادامه دارد...
پیامنمای جامع
دنیای کامپیوتر و شبکه
پایگاه مرجع شهیدان باکری
پارسی نامه
The best of the best
دل شکســــته
یکی هست تو قلبم....
دل نوشته
har an che az del barayad
منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش
ترخون
دریایی از غم
شـــــــیـــشـــــه ی نــــــــــــازک دلـــــــــــــــــــتنگی
جون عزیزت بیاتو...
✿✘ یـہ دُنیــآ دلَـم گـرفـتـِہ ✘✿
تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل
جیغ بنفش در ساعت 25
نت سرای الماس
اس ام اس
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
کلبه ی علی
I AM WHAT I AM
فقط خدا
باور من......!!!
Tarranome Ziba
دختر و پسرای ایرونی
غزلیات محسن نصیری(هامون)
عکسهای سریال افسانه دونگ یی

شادِ شاد
دل سپرده به......
کشکول
چی کار؟
تکواندو
عشق پاک
نمی دونم بخدا موندم
just for you عاشقانه انتظار امدنش را بکش!!!!!!!
کشاورزی نوین
محسن حیدری
مشاوره وروان شناسی
محبین
عشق و تنهایی
عرفان وادب
کاروجدان
شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة
یک عاشقانه ی ساده برای من......

به رنگ ابی
نگار
خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا
ღღدخــــتــــــرصــــورتـــــیღღ
مهدویت
دل نوشته های من
دل شکسته
ღ♥ღ من و تو ღ♥ღ
نشریه ی دوستی
وبلاگ رسمی پایگاه مقاومت بسیج طلاب حوزه علمیه امام صادق(ع) جیرفت
عکسهای من
میم مثل مغنیه
عشقولانه،رومانتیک، هم نفس بی نفس، فرشته کوچولو
کفر نامه کارو
شهید آوینی
عاشقی
سونامی
EshGhrOyaIimAn
طراحی چهره
❤خاکســـــــتر عشـــق❤
مقاله های تربیتی
II pArMIiS II
بهاره تنها
تو هم یکبار بنویس تا ببینی نوشتن چه لذتی دارد...
فــردا
آموزش تست زدن کنکور
فقط خدا
vagte raftan
قصه ی دل
شب تنهایی ستاره
*...بانو...*

دلتنگی
زندگی زیباست اما...
صدای خاطره ها
عکس و عکس
پرسپولیس
متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی
جالب انگیزناک
پل بین عمو پورنگ و ...
مطالب جالب
sms های جدید
ریاضیات
بدو بیا !!!!
ME&YOU
عاشق دیونه
جوان
صدای نی ریز
بازی زندگی
تک صلیب عشق
* رز آبی *
EshGh rOyaIi mAn
ندای تنهایی من
بلیط خواب ابدی...!!!!
کارون
دایی علیرضا
سکـوتـــ شبـانـه"
جوان ایرانی
دلتنگی های نسیم...
ahoobanoo
لاو اس ام اس


گریه های شبانه
نت سرای الماس خانلق
راسخون
صوت الشیعه
درسی
fcbarcelona
خرید شارژ اینرنتی
$$sara$$
عشق کور
جک
آموزش گیتار ، خوانندگی ، سلف‍ژ ، آکورد ،تبلچر ، نت ، آرپژ ،جدید
خیلی هم عالی
دامپزشکی در خدمت سلامت جامعه
آب زنید راه را ...
عروسک
عمو همه چی دان
anzalichi
* گل نرگس *

همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به
دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟
روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.
تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود.
ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.
آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.
گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟
فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:
باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید…. آوا مکث کرد.
بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟
دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.
ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی.
بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟
نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.
و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.
در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن
عصبانی بودم.
وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد.
همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.
تقاضای او همین بود.
همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه.
گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم.
خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟
سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟
آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟
حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش.
مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟
آوا، آرزوی تو برآورده میشه.
آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود .
صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.
در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام.
چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه.
خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا
فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه.
اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.
نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن
مسخره ش کنن .
آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم
نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه .
آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین.
سر جام خشک شده بودم. و… شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟
خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن.

ارسال شده در توسط صلاح